آی آقای راننده تاکسی تو مقصری...! من اگر جای تو بودم دستم را میگذاشتم روی بوق که بیچاره بیاید بقیه پولش را بگیرد
فکر میکنی از اینها بود که سیصد تومان برایش پول نیست؟ خیر آقای راننده تاکسی.تو نمیدانی آن لحظه کجا بود. نمیدانی آقای راننده تاکسی… اگر میدانستی، اگر بوق میزدی، اگر حواسش را از آنهمه دردی که توی دلش بود پرت میکردی
بله آقای راننده تاکسی تو مقصری. تو و همهی راننده تاکسیهایی که اجازه میدهید آدم توی غم غرق شود مقصرید
پ ن:ترس من مردن در سرزمینی ست که دست یافتن به فرکانس جدیدفارسی1،برتر از دست یافتن به آزادی ست
خیلی زیبا بود آرش جان
ReplyDeleteمن هم داشتم کسانی رو سراغ فرکانس جدید رو ازم گرفتن
دقیقا هم کسانی بودند که اگر دنیای روآب ببره اونها رو خواب می بره
چقدر قشنگ
ReplyDeleteمن گیر این راننده تاکسی ها افتادم
مشکل اینجاست که یکی باید اونهارو از درگیری های ذهنی شون نجات بده
درمورد فرکانس ،منم دنبالشم!!!!
با پی نوشتت خیلی موافقم
ReplyDeleteوچقدر هم تلخ وناامید کننده ست
ما سزاواریم برادر..سزاوار..
سلام //من یکی قربانی صداقت واعتمادم شدم/بقیه را نمی دونم//همیشه سعی کردم پاک باشم خیانت تو خونم نیست صادقم/تا بتونم دروغ نمیگم/اما ضربه ی سختی خوردم/بدجوری شکستم/خدایی هم هست
ReplyDeleteدر ضمن متاسفم برای آنهایی که وقتشون را به تماشای فارسی وان ومزخرفاتش می گذرانند//متاسفانه کشور ما قربانی یک عده آدم هایی شده کهخوشی هاشون شکم وزیر شکمشون است اگر بهشون یک بلیط یا سیب زمینی بدهند خام می شوند وآزادی ودینشون را می فروشند/جای تاسف داره
ReplyDeleteدر ضمن قبض ها را از سهام عدالت احمدی نژاد پرداخت کنید همشو(نیشخند)
ReplyDeleteو شاید هر کدوم از ما هم مقصر باشیم که همیشه اگر به جای دیگری بودیم کاری می کردیم!
ReplyDeleteما در این سرزمین مردم!
مرگ تدریجی ما آغاز شده....
این زندگی ماست ارش جان
ReplyDeleteتلخ وتند وگزنده
سری به ایمیلت بزن
خیلی بی انصاف شده ای آرش خان
ReplyDeleteاین روزها همه تاوان همه چیز را میخواهند از راننده تاکسی ها بگیرند
راننده تاکسی به این فکر میکند که باید روزی سه ساعت در صف سی ان جی باشد و صد تومان صدتومان خرج شهریه ی پسرش راجمع کند و شهریه ی دختر دانشجویش و روغن سوزی موتور تاکسی که باید بیاوردش پایین و اجاره ی خانه و راننده های بی مراعات شهر و ماشینی که از پشت سر به او میکوبد وکفش همسرش که مدتها ست پاره شده از بس ماشین هل داده اند و نمی تواند برایش بخرد و از توی آینه زل می زند به دخترکی که بوی عطرش ماشین را برداشته و خرج مواد آرایشی اش با در آمد راننده برابری می کند ولی سر پنجاه تومان با راننده دعوا میکند
تلخ برداشت کردن هنر نیست دوست من
تلخی ها خیلی بیشتر از این چیزهاست
خیلی بی انصاف شده ای آرش خان
ReplyDeleteاین روزها همه تاوان همه چیز را میخواهند از راننده تاکسی ها بگیرند
راننده تاکسی به این فکر میکند که باید روزی سه ساعت در صف سی ان جی باشد و صد تومان صدتومان خرج شهریه ی پسرش راجمع کند و شهریه ی دختر دانشجویش و روغن سوزی موتور تاکسی که باید بیاوردش پایین و اجاره ی خانه و راننده های بی مراعات شهر و ماشینی که از پشت سر به او میکوبد وکفش همسرش که مدتها ست پاره شده از بس ماشین هل داده اند و نمی تواند برایش بخرد و از توی آینه زل می زند به دخترکی که بوی عطرش ماشین را برداشته و خرج مواد آرایشی اش با در آمد راننده برابری می کند ولی سر پنجاه تومان با راننده دعوا میکند
تلخ برداشت کردن هنر نیست دوست من
تلخی ها خیلی بیشتر از این چیزهاست
درد که یکی دوتا نیست آرش جان
ReplyDeleteدیشب زود رفتم امشب اگه فرصتی بودOFF میزارم
سلام!
ReplyDeleteممنون که آمدید و خواندید (آن هم مو به مو ) و ارتباط برقرار ننمودید!دوباره ممنون!
نخیر استاد مشکل از لکنت زبان من است که به قول یکی از نقادها "لقمه را دور سر می چرخانم بعد هم به قول خودم در دهان خواننده هم نمی گزارم میذارم دو کوچه آنورتر تا ...تایش را خودتان باز کنید!
مطالب اخیرتان را خواندم و آهی کشیدم که مپرس!
شاد باشید!
همین امروز بعد از ظهر وقتی از دفتر هفته نامه بر میگشتم یادم رفت کرایه بدم و آقای راننده هیچی نگفت.وقتی پولو تو دستم دیدم تازه فهمیدم که ...! و سریع پریدم اونور خیابون تا وقتی دور می زنه بتونم کرایه مو بدم! همین امروز!کسی چی می دونه! شاید آقای راننده هم حواسش به دردهای دلش بوده.
ReplyDeleteخوش آمديد به همشهري خوانان لينك شديد
ReplyDeleteهمون كه علي اوليايي گفت!
ReplyDeleteبابا به خاطر سيصد تومن داري اين همه داد و بيداد مي كني؟؟؟؟؟؟
قباحت داره
آدمایی که تو غم غرقمون می کنن کمی بیش تر از آقای راننده تاکسی مقصرند
ReplyDeleteلذت برديم از پي نوشتتان
ReplyDeleteاگر میدانستی، اگر بوق میزدی، اگر حواسش را از آن همه دردی که توی دلش بود پرت میکردی .
ReplyDeleteچقدر این جمله رابا تمام وجود حس کردم . چقدر این درد فهمیدنی بود..
پاینده باشی .